گرچه ای دوست غروردلت احساس مرا درک نکرد
آفرین بر غم عشقت که تا پایان راه مرا ترک نکرد
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
ز چشمت اگر چه که دورم هنوز
پر از اوج عشق و غرورم هنوز
قبول است عمر خوشی ها کم است
ولی با توام پس صبورم هنوز
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
فردریش نیچه :
انسان های آزاده دل شکسته و پر غرور خود را پنهان می کنند.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
شبیه چشم های تو پر از گناه می شوم
میان ظلمت شب قبیله ماه می شوم
خدا زمین گناه عشق من وتو ببین چطور
به خاطر غرور تو زیاده خواه می شوم
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
دلم را پیش خود پابند کردی
ولی گفتی تو دنیای دردی
غرورم را شکستی بی تفاوت
برو فکر کن همیشه خیلی مردی
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
بسوزد دلت که سوزاندی دلم را
به ویرانی کشاندی منزلم را
فکندی زیر پا احساس و شورم
نکردی رحم حتی بر غرورم
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
دلم را شبی در حضورم شکستی
نه آینه حتی غرورم شکستی
ندادی به خلوتگاه عشق راهم
پلی بود اگر در عبورم شکستی
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
شده بازیچه ای قلب صبورم
شکستی عاقبت بال غرورم
به آسانی گذشتی از کنارم
مثال دفتری کردی مرورم
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
گفته بودی از غرورم از سکوتم خسته ای
من شکستم هر دو را
گفته بودم از سکوتت از غرورت خسته ام
به خاموشی مغرورانه ات شکستی باز مرا
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
خدا بودم خدای خودپرستان
گدا کردی مرا تو سنگ مغرور
مرا باور به بی همتایی ام بود
مرا از باور خود کردی ام دور
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
تمام روز و شب با بی قراری
به شوق روی تو بیدار هستم
اگرچه بی غرورم زنده اما
به شوق لحظۀ دیدار هستم
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
غرور من که زسختی به کوه می مانست
کمر به کشتن خود بست و خاک پای تو شد
دلم که به همه بیگانه بود و یار نداشت
چه دید در تو که اینگونه آشنای تو شد ؟
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
دوستی شوخی سرد آدماست
بازی شیرین گرگم به هواست
واسه کشتن غرورمن و تو
دوستی توطئه ثانیه هاست
نظرات شما عزیزان: